کد مطلب:154054 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:115

مصیبت عظمی شهادت ابی عبدالله
در آخرین دقایق زندگی ابی عبدالله ارازل و اوباش كوفه كه مرد میدان ابی عبدالله نبودند در حالت ضعف حسین از هر طرف ضربات مهلك بر پیكر آن حضرت وارد می ساختند، هر كس با هر وسیله ای كه در اختیار داشت به حسین (ع) حمله می كرد، عده ای با شمشیر و عده ای با نیزه. زرعة بن شریك تمیمی ضربه بر دست چپ حضرت وارد ساخت، نانجیب دیگری ضربه ای به شانه حسین، سنان بن انس پلید با دو سلاح: نیزه و شمشیر گاهی با نیزه و بار دیگر با شمشیر ضرباتی بر حضرتش وارد ساخت و به چنین حركت شرم آوری افتخار می كرد.


حسین مدتی روی زمین افتاده بود مع ذلك كسی جرئت نمی كرد حضرت را شهید كند حمید بن مسلم گوید: خرجت زینب بنت علی و هی تقول وا اخاه وا سیداه لیت السماء انطبقتت علی الارض، فقال یا عمر بن سعد أیقتل ابوعبدالله و انت تنظر الیه. «زینب دختر امیرالمؤمنین از خیمه خارج شد و فریاد می كشید: آه برادرم! آه سید و سرورم! ای كاش آسمان بر زمین فرود می آمد، آنگاه به عمرسعد خطاب كرد و فرمود: عمرسعد، حسین را می كشند و تو تماشا می كنی؟!» اشك های عمرسعد از مظلومیت زینب جاری شد و صورت را از او برگردانید.

نكته: راستی زینب دختر امیر عرب چقدر تنها و بی كس شده كه به دشمن متوسل می گردد شمر ملعون به لشكر خطاب كرد و گفت: وای بر شما چه انتظار می كشید مادر به عزایتان بنشیند حسین را بكشید.

عمرسعد به مردی كه در كنارش بود دستور داد فرود آی و حسین را خلاص كن خولی بن یزید اصبحی پیش رفت تا سر از بدن حسین جدا سازد لرزه بر اندامش افتاد و به عقب برگشت.

سنان بن انس نزدیك شد و شمشیری حواله گلوی ابی عبدالله كرد و گفت: ترا می كشم و سر از بدنت جدا می كنم در حالی كه می دانم تو پسر رسول خدائی و پدر و مادرت بهترین خلق خدایند!! سپس سر حسین را از بدن جدا كرد.

نكته: راستی علاقه به دنیا و ریاست انسان را به كجا می برد با این كه معترف است كه فرزند پیغمبر است و پدر و مادرش در چنین رتبه و مقامی هستند مع ذلك به خاطر تقرب به حاكم كوفه بزرگترین جنایت تاریخ را مرتكب می شود.

در روایت دیگر شمر بن ذی الجوشن حضرت را شهید كرد و چون مبتلا به برص و پیسی بود حسین (ع) با دیدن او تكبیر گفت و سپس فرمود:

صدق الله و رسوله قال رسول الله كانی انظر الی كلب ابقع یلغ فی دم اهل بیتی.

«رسول خدا (ص) فرمود: گویا می بینم كه سگی پیس در خون اهل بیتم می غلطد [1] ».



[1] بحار 55:45 - طبري 365:7 - ينابيع الموده ص 348.